یعنی سه ساله که از نوشتن اولین پست وبلاگم میگذره؟ عجب!!! جالبهها، یه روز تصمیم میگیری کاری رو شروع کنی، بعدها از این که چند ساله بهش دل بستی و داری اون کار رو انجام میدی شگفت زده میشی. یادمه اولین روز وضعیت روحی خوبی نداشتم. بیشتر واسه این که خودم رو آروم کنم مینوشتم. حالا بعد سه سال از لحاظ روحی بد نیستم ولی بازم بیشتر واسه این که خودم رو آروم کنم مینویسم! البته جدیدا سعی میکنم زیاد چرت و پرت نگم، واسه همینم هست که گاهی حتی چند ماه پست جدید نمیذارم!!! این سه سال واسه من سالهای خوب و پر از کسب تجربه بود. فکر میکنم مهمترین تجربه واسم شناختن بیشتر خودم بوده. آدما تو ذهنشون تصوراتی از خودشون دارن که به نظرم بیشتر آرزوهایی در مورد شخصیت خودشونه. معمولا تو شرایط واقعی اونطور که فکر میکنن نمیتونن رفتار کنن. قرار گرفتن تو شرایط مختلف و کسب تجربه باعث میشه آدم بیشتر خودش رو بشناسه. این شناخت، به تلاش در جهت اصلاح رفتار و انطباق شخصیت با تصورات ذهنی آدم از خودش و رسیدن به شخصیت آرمانیش کمک میکنه. و البته زندگی مثل بازیه که هر چی بیشتر تکرار بشه، در...