رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از اوت, ۲۰۱۱

این روزگار بی وفا با ما چه کرده است!

دوباره امشب از زمانه دلم گرفته است این روزگار بی وفا با ما چه کرده است! با هر که تو دوستی کنی در این زمان روزی که سودی برایش نباشد، بریده است هر چه می‌کشی سزایت بود که این عاقبت کسی است که جز خدا را گزیده است حامد عبدی

مشکلات دیگران، قضاوت ما

اگر دیدی خانواده‌ای دچار حوادث و مشکلات شد، پیش از این که قضاوت کنی و این اتفاقات را عذاب کسی بدانی، از ایوب پیامبر یاد کن که معصوم بود. رابطه‌ی خداوند و بندگانش به ما مربوط نیست که قضاوت می‌کنیم.

روش بستن برنامه‌های تمام صفحه‌ی از کار افتاده در Ubuntu

تا حالا شده تو سیستم عامل Ubuntu در حال اجرای برنامه‌ی تمام صفحه‌ای مثل یه بازی باشین و اون برنامه هنگ کنه؟ معمولا این جور موقع‌ها دیگه نه موس کار می‌کنه، نه صفحه کلید. یا اگر هم کار کنن چون میانبری برای خارج شدن از این برنامه و برگشتن به دسکتاپ وجود نداره، هیچ کاری نمی‌شه کرد. ولی تو سیستم عامل قوی مثل Ubuntu این‌طور هم نیست که نشه هیچ کاری کرد. برای حل این مشکل و بستن برنامه‌ی از کار افتاده مراحل زیر رو انجام بدین: ۱. کلیدهای Alt + Ctrl + F1 رو همزمان فشار بدین. ۲. در صفحه‌ای که میاد اول اسم کاربری و بعد پسورد خودتون رو وارد کنید. ۳. حالا در خط فرمان، دستور top رو تایپ کرده و کلید Enter رو فشار بدین. ۴. لیستی از برنامه‌های در حال اجرا می‌بینین. برنامه‌ای که می‌دونین از کار افتاده رو پیدا کرده و PID اون که در آخرین ستون سمت چپ نوشته شده رو به خاطر بسپارید. ۵. کلید k رو روی صفحه کلید فشار بدین. ۶. عدد PID که در قسمت قبل به خاطر سپرده بودین رو وارد کنید و Enter رو بزنین. ۷. در جواب سوالی که می‌پرسه عدد ۹ رو وارد کنین و Enter رو بزنین. ۸. حالا برنامه‌ای که از کار اف

لبت "نه" گوید و پیداست...

لبت "نه" گوید و پیداست می گوید دلت: "آری" که این سان دشمنی ، یعنی که خیلی دوستم داری! دلت می آید آیا از زبانی این همـه شیرین ؟ تو تنها حرف تلخی را ، همیشه بر زبان آری ؟ نمی رنجم اگر باور نداری عشق نابم را که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیّاری تو را چون آرزوهایت همیشه دوست خواهم داشت به شرطی که مرا در آرزوی خویش نگذاری چه زیبا می شود دنیا برای من ، اگر روزی تو از آنی که هستی ، ای معما! پرده برداری   محمدعلی بهمنی

خود درگیری!

الان از اون وقتاست که دو نفر تو سرم با هم دعوا می‌کنن! خدا رحم کنه! - من اذیت شدم، بهم ظلم شده. نمی‌تونم ساکت بشینم و جبران نکنم. + نه حامد، این کار درست نیست. یه وقت این کارو نکنیا! - آخه نمی‌تونم همینطور بشینم و ببینم که هر کاری دلشون خواسته باهام کردن و الان دارن بهم می‌خندن. + اون موقع که اذیتت می‌کردن چرا ساکت بودی؟ - خواستم. به خدا خواستم. ولی فکر کردم اگه ساکت بمونم کار خوبی کرده‌م. فکر کردم... + خوب اشتباه کردی. - نه، تو نمی‌فهمی. تا تو شرایط قرار نگیری نمی‌تونی درک کنی. + خوب حالا که چی؟ - حالا دارم ضجر می‌کشم. حالا که کار از کار گذشته، می‌خوام منم جبران کنم. اصلا مگه نه این که آدم نباید ظلم رو قبول کنه؟ + خوب؟ - منم می‌خوام جواب بدم. جواب کاری که باهام شده رو. + به وقتش باید این کارو می‌کردی. الان دیگه این کارت فقط واسه آروم کردن خودته، نه واسه نپذیرفتن ظلم. - ولی اگه آرومم بشینم خیلی پر رو می‌شن. فکر می‌کنن تو این دنیا هر کار دلشون بخواد می‌تونن بکنن و ... + آروم باش حامد. به نظر من اشتباهه این کارت. - نمی‌تونم. بدجوری ضجر می‌کشم. :'(

اعتقادات

اعتقاداتم را بر اساس افراد پایه‌گذاری نکردم که شکستن آن‌ها باعث شکستن عقایدم شود. توضیح: این روزا مردم دیگه مثل قبل نیستن. بدجوری اعتقاداتشونو از دست دادن. خیلی از مردم دیگه روزه نمی‌گیرن. اگر از اول اینطوری بودن مسأله‌ای نداشت، عقیده‌ی هر کس محترمه. ولی مشکل این‌جاست که عوض شدن. همه‌اش هم به خاطر اینه که چیزایی که بهش اعتقاد داشتن فقط به خاطر این بود که افرادی که به نظرشون خوب و قابل احترام بودن ظاهرا این اعتقادات رو داشتن. ولی وقتی خلافش ثابت شد و رفتار دیگه‌ای از این افراد دیدن یا شخصیت این افراد به هر دلیلی شکست، مردم هم اعتقاداتشون شکست... ای کاش مردم کمی هم فکر می‌کردن.

جنون

یکی ازم پرسید وقتی میگی اینقدر اذیتت می‌کنه چرا دوستش داری؟ گفت عاقل باش. دوست داشتن دلیل می‌خواد. فکر کردم، بهش گفتم شاید حق با شما باشه. ولی دلم چیز دیگه‌ای می‌گفت. دلم هنوز نتونسته هیچ کدوم از اذیتا رو باور کنه. می‌گه شرایط باعث شد، وگرنه اون خیلی خوبه. می‌دونی، وقتی دلت دیوونه باشه دیگه هیچ حرف عاقلانه‌ای تو سرش نمی‌ره. بعضی‌ها بهم می‌گن تو خل شدی، نمی‌فهمی. دلم می‌گمه به مجنون هم همین حرفا رو زدن. به حرفشون گوش نکن. آدما به هر کی که مثل بقیه نباشه می‌گن دیوونه...

مشکل اعداد اعشاری در برنامه‌نویسی... (ادامه)

مثل این که مشکلی که در پست قبل ( در استفاده از اعداد اعشاری در MATLAB دقت کنید ) به اون اشاره کردم فقط مختص به MATLAB نیست و این مشکل در تمامی زبان‌های برنامه‌نویسی ممکنه ایجاد بشه. برای اطلاعات بیشتر می‌تونین به مقاله‌ی زیر مراجعه کنید: Bruce Dawson, "Comparing floating point numbers" از دوست خوبم آقای محسن نورآذر که این نکته رو به من گوشزد کردند متشکرم.

در استفاده از اعداد اعشاری در MATLAB دقت کنید

اگه جزء افرادی هستین که با نرم‌افزار MATLAB سر و کار دارین، حتما این مطلب رو بخونین تا به مشکلی که حدود یک ماه وقت من رو الکی گرفت بر نخورین. یک ماهی بود که من از برنامه‌ای که نوشته بودم جواب دلخواهم رو نمی‌گرفتم. تو برنامه متغیری بود که مقدارش به صورت اعشاری زیاد می‌شد و بعد با عدد ۱ مقایسه می‌شد که اگر مقدارش ۱ شده باشه یک سری دستورات اجرا بشه. ولی اون دستورات هیچ‌وقت اجرا نمی‌شدن و چون برنامه حجمش کمی زیاد بود، پیدا کردن این که مشکل از اجرا نشدن این قسمته تا وقتی که برنامه رو کاملا دقیق دیباگ نکردم معلوم نشد. قضیه از این قراره که اعداد اعشاری و صحیح برای MATLAB متفاوت هستن. در واقع جواب کد زیر در MATLAB برابر یک نخواهد شد و مقدار صفر رو برمی‌گردونه: (0.1 + 0.1 + 0.1 + 0.1 + 0.1 + 0.1 + 0.1 + 0.1 + 0.1 + 0.1) == 1 دلیلش هم اینه که MATLAB جواب اون جمع رو به صورت یک عدد اعشاری می‌شناسه (1.0000) و این عدد اعشاری نسبت به عدد صحیح ۱، یک بیت اضافه داره و در نتیجه این دو مقدار برای MATLAB برابر نخواهند بود. راه حل این مشکل استفاده از کدی مانند کد زیر است: (0.1 + 0.1 + 0.

هوای دلم بارانی ست

پشت این پنجره ها وقتی بارون می باره وقتی آهسته غروب تو خونه پا می ذاره وقتی هر لحظه نسیم توی باغچه ها میاد توی خاک گلدونا بذر حسرت می کاره وقتی شبنم می شینه رو غبار جاده ها وقتی هر خاطره ای تو رو یادم میاره وقتی توی آینه خودمو گم می کنم می دونم که لحظه هام رنگ آبی نداره تازه احساس می کنم که چشام بارونیه پشت این پنجره ها داره بارون می باره شعر از مریم حیدرزاده مرحوم ناصر عبداللهی این شعر رو به صورت آواز خونده ن. کارشون خیلی قشنگه. روحش شاد. 

قوانین سرنوشت

آموخته‌ام که برای ساختن آینده دو عامل مهم است: تلاش و نیکی به دیگران. اولی اگر نباشد باید منتظر سرنوشت و آنچه برایت رقم می‌زنند باشی. ولی اگر تلاش کنی، خداوند نیز برای رسیدن به هدفت تو را یاری خواهد کرد. دومی اگر فراموش شود، باید منتظر حوادثی باشی که به ناگاه همه چیز را نابود خواهند کرد یا راه را برایت دشوار می‌کنند. پس اگر راه موفقیت خود را از سمت آزار یا نابودی دیگران انتخاب کردی، بدان که به هدفت نخواهی رسید و اگر هم رسیدی، مدت زیادی دوام نخواهد داشت. پس تلاش کن، پاک باش و نیکی کن تا خود راهت را انتخاب کنی.

امان از کودک درون!

شنیدین می‌گن هر کسی تو وجودش یه چیزی داره به اسم کودک درون؟ امان از این کودک درون! تو وجود من دیگه این مسئله گاهی خیلی قدرتمند می‌شه. تا جایی که گاهی باعث می‌شه آبروم بره و حسابی خجالت بکشم! مثل دیشب. دیشب رفته بودم حموم. تو حموم اصلا متوجه نشده بودم که واسمون مهمون اومده. بیرون که اومدم، با صدای بلند تکیه کلام یکی از مجری‌های برنامه کودک رو گفتم (نمی‌گمش تا فردا بهونه‌ای نشه واسه دوستان که هر وقت بهم می‌رسن اونو تکرار کنن!). روبرومو که دیدم، دیدم مهمونا نشسته‌ن تو پذیرایی و شروع کردن به خندیدن! خودم هم خنده‌م گرفت از کارم و حسابی خجالت کشیده‌م. انگار که نه انگار ۲۵ سالمه! کلی عذرخواهی کردم ازشون. ولی دیگه آبروی رفته رو که نمی‌شد جمعش کرد! باید این کودک درونمو حسابی ادبش کنم تا یه کم وقت شناس‌تر باشه. آخه دیگه شورشو در آورده! البته من دوستش دارم. چون فکر می‌کنم بیشتر شادی‌های زندگی کار اونه. ولی خوب گاهی هم اینطوری می‌کنه دیگه، حسابی آبروی آدمو می‌بره. امان از این کودک درون!

انسان‌های عاقل!

بزرگ‌ترین حماقت‌ها را از کسانی دیدم که خود را عاقل‌ترین انسان‌ها می‌پندارند. به یاد این سخن برتراند راسل افتادم که می‌گوید: «مشکل دنیا این است که احمق‌ها کاملاً از خود یقین دارند و آن‌ها که داناترند سرشار از شک و تردیدند.»

ماه رمضان

فرا رسیدن ماه رمضان رو به همه‌ی مسلمانان تبریک می‌گم. من عاشق این ماهم. با وجود سختی گرسنگی‌هایی که می‌کشیم، در تمام مدت این ماه احساس خوبی دارم که هیچ وقت دیگه نمی‌تونم به این خوبی حسش کنم. این ماه واسه من یادآور خاطرات خیلی خوبیه که خیلیاش مربوط می‌شه به کنار گذاشتن اشتباهات بزرگ. امیدوارم امسال هم همه بتونیم حداکثر استفاده رو از این ماه ببریم و خدا هم عبادات همه رو قبول کنه و ما رو یاری کنه. پ.ن: کاش امسال صدا و سیما نوای قشنگ ربنای استاد شجریان رو از ما دریغ نکنه. ربنای استاد واسه من یکی از اجزای جدا نشدنی این ماه مبارکه که خاطرات شیرینی رو واسه‌م زنده می‌کنه.