خلوتی میخواهم اینجا من و او، تنهای تنها در اتاقی سرد و تاریک آسمان از سقف پیدا تا بسوزانم به ناله از زمین تا آسمانها که چه کردم، من چه کردم، در همه روز و شبی که تا به این حد صبر کردم، کین بود آخر جزایم؟ ای خدایم! من نه هرگز از تو نالم از دل دیوانه نالم از خودم، از آشنایان، از دروغگویان، دو رویان ای خدایم! تا به کی مانم در اینجا؟ گر که بیش از این بمانم آه من سوزد جهان را تو بزرگی، به بزرگی به همان لطفی که کردی به همان قدرت که با آن آفریدی روح و هستی حفظ کن هر آن که برده بویی از یکتا پرستی کین درندگان نادان که ندانند قدر یاران که به هر بادی به سمتی روی گردانند آسان گر دهی یک لحظه فرصت پاک گردانند نیکی، اعتماد و حق و مردی از تمام روزگاران حامد عبدی