امروز با خودم فکر میکردم که برای خیلی از ما لحظهها چقدر راحت تلف میشن. اگر یه دفعه بهم میگفتن یه بیماری لاعلاج داری و دو ماه دیگه بیشتر زنده نیستی چی میشد؟ شاید این حرف خیلی کلیشهای شده باشه ولی هیچوقت جدی بهش فکر نکرده بودم. واقعا چی میشد؟ اونوقت چقدر هر ثانیه واسم با ارزش میشد. چقدر دیدم نسبت به زمان عوض میشد. چه فکری راجع به چیزی که هستم و کارهایی که انجام دادم میکردم؟ شاید فکر میکردم اصلا اون جایی که میخواستم نیستم. خیلی آرزوها داشتم که هنوز انجام ندادم. هدفهایی داشتم که هنوز تو زندگی بهشون نرسیدم. تلاشمو کردم ولی هیچوقت مسیرها اونطور که انتظارشو داشتم مستقیم نبودن و خیلی منو از خواستههام منحرف کردن. شما چطور؟ اگر خبردار بشید که شرایطی دارید که دو ماه بیشتر از زندگیتون نمونده چه حسی نسبت به زمان پیدا میکنید؟ حالا یه خبر واستون دارم: شاید بیماری لاعلاجی نداشته باشید اما هیچ تضمینی نیست که تا فردا شب زنده باشید. دنیا پر از اتفاقات پیشبینی نشدهست و هیچ کسی هم از طول عمر افراد خبر نداره. نمیخوام ناامیدتون کنم. فقط میخوام بگم تمام لحظاتت...