نوشتن هم حال و هوایی میخواد. یه وقتایی هر روز این حال وهوا رو داری، یه وقتایی هم چندین ماه نمیشه. تو این سی و یک سالی که از زندگیم گذشته خیلی تلاش کردم تو مسیری باشم که خودم دوست دارم. زندگی فقط یه باره. درست نیست بذاری بقیه چارچوبش رو واست بسازن. ولی ساختن چارچوب خودت هم به این سادگیا نیست. از بچگی جامعه یه سری شرایط رو بهت تحمیل میکنه. فرقی هم نمیکنه کجای دنیا باشی، همه جا همینه. بالاخره هر جامعهای شرایط و ارزشهای خودش رو داره که به زندگیت شکل میده. این که چقدر بتونی خارج از این ساختار چیزی رو که دوست داری بسازی به تواناییهای خودت بستگی داره. کار سختیه ولی وجود آدمایی که این کار رو کردن نشون میده که ممکنه. من از اول راه درس خوندن رو انتخاب کردم. خوب که فکر میکنم مطمئن نیستم که این راهی بود که خودم دوست داشتم یا شرایط محیط باعث شد این مسیر رو انتخاب کنم. تو دورهی ما اکثر هم سنهامون همین راه رو رفتن. تنها چیزی که میدونم اینه که الآن از کاری که کردم راضیم. خود درس خوندن شاید همیشه کار لذتبخشی نباشه ولی در مجموع باعث شده احساس کنم تو جادها...