بالاخره نوشتن پایاننامه تموم شد!
دیگه واقعا خسته شده بودم. گاهی احساس خفگی بهم دست میداد.
از طرفی دلم واسه این جا نوشتن هم تنگ شده بود.
این پایاننامه بود ولی پایان نامه نبود!
فعلا باید دو روز منتظر بمونم. منتظر سرنوشتی که به خاطر راه گذاشتن تو یک راه من رو به اون راهنمایی کرد.
و حالا هم مثل همیشه همه چیز دست خودشه. منتظر سرنوشتی هستم که خودش رقم زده و نتیجهش هم دست خودشه.
منم همه چیز رو به خودش سپردم. چون ازش مطمئنم.
میدونم نتیجه هر چی که باشه حتما واسم منفعتی داره که اون رو جلوی پام گذاشته.
تا پس فردا...
نظرات
ارسال یک نظر