رد شدن به محتوای اصلی

خواب شیرین

تقدیم به دو دوستی که خیلی برای من ارزشمند هستند...
امیدوارم من را به خاطر سبکی متن ببخشند.

چه خواب شیرینی بود.
گویی نصف راه را در خواب بوده‌ای.
ولی در میانه‌ی راه تو را بیدار می‌کنند و چشمانت را که باز می‌کنی خود را در وسط جاده می‌یابی.
نه راه رفت کوتاه است و آسان و نه بازگشتن ممکن.
به گذشته فکر می‌کنی.
به مسیری که پیمودی.
چه شیرین بود.
ولی با دیدن بیابان جلوی رویت...
بغض گلویت را می‌فشارد.
چیزی در ذهنت می‌گوید: اگر ادامه ندهم همه‌ی مسیری که پیموده‌ام بیهوده خواهد بود.
با خاطرات سفر چه خواهم کرد؟
تصمیم خود را می‌گیری و با تمام انرژی به جنگ جاده می‌روی.
گام‌هایت را محکم برمی‌داری.
اما هر چه جلو می‌روی گویی راه کش می‌آید.
باد، باران،... گویی همه علیه تو قیام کرده‌اند.
هر قدر هم که قوی باشی باز خستگی به سراغت خواهد آمد.
و به دنبال آن نا امیدی...
سرانجام تسلیم می‌شوی و می‌ایستی.
به سختی‌هایی که کشیده‌ای فکر می‌کنی و آرزو می‌کنی که ای کاش این سفر را آغاز نکرده بودم.
نزدیک است که نا امید و از ادامه‌ی سفر منصرف شوی.
اما در همین لحظه جرقه‌ای در دلت هدفت را به یادت می‌آورد.
...

آری.
مسیر عشق چنین است.
تا وقتی از عشق سرمستی، گویی در خوابی.
لحظات خیلی سریع می‌گذرند.
و همان لحظه که احساس می‌کنی خوشبخت‌ترین انسان روی زمینی...
زمانش می‌رسد.
خداوند می‌خواهد عشقت را بیازماید.
نه برای آزردن بنده‌اش.
بلکه برای جلا دادن روحش.
و تو فکر می‌کنی که تنها رها شده‌ای.
در صورتی که چنین نیست.
سختی‌ها شروع می‌شوند.
گویی تمام دنیا در مقابلت می‌ایستد تا تو را منصرف کند.
اما فراموش نکن.
خداوند بندگانش را دوست دارد...
اگر صبور باشند و خالص.
خداوند عشق را دوست دارد.
زلیخا چه داشت که آخر به محبوبش رسید؟
جز عشق خالص؟
خداوند این خلوص را آزمود.
روح زلیخا جلا یافت.
غرورش، ثروتش، ... همه را در راه عشق باخت.
از آن جا به خدا رسید.
و خداوند او را به هر آنچه می‌خواست رساند.
معجزه‌ی یوسف، معجزه‌ی عشق زلیخا بود.

اگر تسلیم شوی، از آزمون رد شده‌ای و زندگی متوسطی خواهی داشت.
ولی اگر با صبر پیش بروی، خداوند تو را رها نخواهد کرد.
و تو را به جایی خواهد رسانید که هیچوقت تصورش را هم نمی‌کنی.
«همانا پس از سختی آسانی است.»
خداوند همیشه با بندگانش است.
پس صبور باش و محکم و به او توکل کن...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

صخره‌نورد خسته

حس صخره‌نوردی رو دارم که با گرفتن دیواره و سنگ‌ها خودش رو به بالاهای صخره رسوند ولی دیگه رمقی برای گرفتن دیواره براش نمونده بود. تمام نگاهش به این بود که شاید یک ریسمان اون بالاها پیدا کنه که بتونه بهش چنگ بزنه ولی یهو یه سنگ از بالا زدن تو صورتش و پرتش کردن پایین!

در استفاده از اعداد اعشاری در MATLAB دقت کنید

اگه جزء افرادی هستین که با نرم‌افزار MATLAB سر و کار دارین، حتما این مطلب رو بخونین تا به مشکلی که حدود یک ماه وقت من رو الکی گرفت بر نخورین. یک ماهی بود که من از برنامه‌ای که نوشته بودم جواب دلخواهم رو نمی‌گرفتم. تو برنامه متغیری بود که مقدارش به صورت اعشاری زیاد می‌شد و بعد با عدد ۱ مقایسه می‌شد که اگر مقدارش ۱ شده باشه یک سری دستورات اجرا بشه. ولی اون دستورات هیچ‌وقت اجرا نمی‌شدن و چون برنامه حجمش کمی زیاد بود، پیدا کردن این که مشکل از اجرا نشدن این قسمته تا وقتی که برنامه رو کاملا دقیق دیباگ نکردم معلوم نشد. قضیه از این قراره که اعداد اعشاری و صحیح برای MATLAB متفاوت هستن. در واقع جواب کد زیر در MATLAB برابر یک نخواهد شد و مقدار صفر رو برمی‌گردونه: (0.1 + 0.1 + 0.1 + 0.1 + 0.1 + 0.1 + 0.1 + 0.1 + 0.1 + 0.1) == 1 دلیلش هم اینه که MATLAB جواب اون جمع رو به صورت یک عدد اعشاری می‌شناسه (1.0000) و این عدد اعشاری نسبت به عدد صحیح ۱، یک بیت اضافه داره و در نتیجه این دو مقدار برای MATLAB برابر نخواهند بود. راه حل این مشکل استفاده از کدی مانند کد زیر است: (0.1 + 0.1 + 0.

دوستانی بهتر از آب روان

یکی دو هفته‌ی سخت برای خانواده‌ی ما گذشت. تو این مدت فهمیدم مردم چقدر مهربون و خوبن. درسته که ما تو این شهر به ظاهر غریبیم ولی دوستانی داریم که از فامیل به ما نزدیک‌ترن. دوستانی که دل‌هایی به بزرگی دریا دارن و محبتی به اندازه‌ی تمام دنیا و به قول سهراب، دوستانی بهتر از آب روان. من خودم هیچ‌وقت نتونستم اینطوری باشم. این جور وقت‌ها آدم بد بودن خودش رو کاملا احساس می‌کنه. این که افرادی بی دریغ به تو محبت کنن و زندگیشون رو برای راحتی تو دشوار کنن نشون می‌ده که چقدر دل‌های بزرگی دارن. باور کن آدمای خوب تو این دنیا خیلی زیادن. اگر گاهی این مسأله رو فراموش می‌کنیم شاید از تنگ نظری و بد بودن خودمون باشه. از همه‌ی شماها به خاطر محبت‌هاتون ممنونم. ای کاش من هم بتونم مثل شما باشم...